ساینا حسابی منو درگیر خودش کرده . تا چند ماه اول همه نگرانی من کم شیر خوردن ساینا بودو از 5 ماهگی تا دو ماه مشکل غریبی کردن ساینا با غریبه ها رو داشتم و از 7 ماهگی شیرین و شیرین تر شد چون کاملا آگاهانه ارتباط برقرار میکرد اما متاسفانه به خاطر خوردن قطره آهن دچار یبوست شدید شد تا 10 ماهگی که قطره آهن و شیرش رو عوض کردم و بهتر شد .ساینا خانوم توی 9 ماهگی دندون پایینش درآمد و یه جشن دندون کوچولو هم واسش گرفتم
اما توی یازده ماهگی حدود سه هفته اسهال گرفته بود که ویریوسی بود . خلاصه حسابی درگیر و گرفتار شدم
اغلب خودمو فراموش میکنم و بعد از چندی به خودم میام که یادت نره تو باید زیبا زندگی کنی .
مادر بودن سخته
امروز پنج شنبه هست23 آبان 98
سیامک و ساینا رفتن موزه و از تماس های سیامک فهمیدم ساینا حسابی داره با ناز و نوز کردن باباش رو اذیت میکنه . دختره دیگه همش میخواد نازش رو بکشیم
ساینا بسیار شیرین زبون و جذاب شده مرتب لباس عوض میکنه و دلش لباسهای پرنسسی میخواد
عاشق عموگ شده و همه سریال بالشها و محله گل و بلبل عمو گ رو نگاه میکنه اونم روزی حداقل 3 بار
خیلی از مهد رفتنش راضی هستم خودش هم خیلی شادتر و خوش زبون تر شده
شما هم اگر مثل من دنبال شعرهای زیبای کودکانه هستید به لینکهای زیر سر بزنید
واگر دنبال قصه های صوتی با صدای زیبای خانم مریم نشیبا (شب بخیر کوچولو) هستید لینک زیر را دنبال کنید
لحظه های خوبی براتون آرزو دارم
درباره این سایت